واقعیاتی در رابطه با استارتاپها در ایران
پاسخی که پیشرو دارید حاصل مشاهدات من در ۳ سال گذشته در ایران و مقایسه کلی فعالیت در حوزه تکنولوژی و آیتی و راهاندازی استارتاپ در کشورهای دیگهای که من در اونها طی ۱۲ سال گذشته تجربه کار کردن داشتم میباشد. هدف از این نوشته به اشتراک گذاری تجربیات و مشاهدات شخصی خودم هست که نسبت به انتشار آن احساس وظیفه میکنم چراکه باور دارم کلید پیشرفت در گرو استفاده از تجارب، درس گرفتن و تکرار نکردن اشتباهات گذشته پیشنیان هست و من خودم مدیون افرادی هستم که در دنیا داستانها و تجارب خود را در قالبهای مختلف و بدون هیچ چشم داشتی با بقیه به اشتراک گذاشتند. در دسترس بودن اینگونه مطالب نسبت به سایر صنایع دنیا یکی از دلایل ایجاد علاقهمندی بسیاری از افراد از جمله خود من به این حوزه شده و من هم در تلاش هستم تا دِین خودم رو هرچند ناچیز در این میان ادا کنم. باشد که نوشتههای من بتواند باعث پیشگیری از بعضی پشیمانیها، ایجاد دلگرمی و انگیزه برای افرادی باشد، که با وجود همه سختیهایی که در ایران جلوی راهمون قرار داره، همچنان برای ارزش آفرینی و رسیدن به آنچه که باور دارن، در تلاشند.
درباره من
سهیل علوی، بنیانگذار و مدیرعامل سرویس سفارش آنلاین غذا ریحون. ۳۰ ساله متولد تهران. فارغ التحصیل سال ۲۰۰۹ میلادی رشته Digital Media Arts در دانشگاه یورک و سنکا کالج کانادا و تحصیل کرده رشته New Media دانشگاه رایرسون تورنتو و علوم کامپیوتر در دانشگاه UNB.
هم بنیانگذار ۴ استارتاپ در امریکا، کانادا، چین و ایران و شرکت در ۲ شتابدهنده (یکی در زیر مجوعه تک استارز چین و دیگری آواتک ایران) با مجموع جذب سرمایه ۲۳ ملیون دلار و ایجاد شغل برای بیش از ۴۲۰ نفر. تا به امروز ۲ خروج موفق در قالب فروش استارتاپ به شرکت بزرگتر داشتم.
![سهیل علوی موسس ریحون](http://www.paydarblog.ir/wp-content/uploads/2018/02/soheil-alavi-reyhoon.jpg)
سال۱۳۹۳ به دلیل فوت پدرم به ناچار به ایران برگشتم و تصمیم گرفتم برای ۳ سال در کنار مادرم بمونم که بهانهای شد برای یک استارتاپ جدید و ریحون متولد شد. در حال حاظر متمرکز روی پروژه جدیدی در حوزه Machine Learning هستم که از کشور کانادا جذب سرمایه کردیم و روی ۲ تا استارتاپ نوپا در داخل ایران سرمایه گذاری انجام دادم. ۳ سال گذشته واقعا قسمت بزرگی از زندگی من بود که با تمام تلخی و شیرینیهاش اما باز دوباره تصمیم گرفتم ایران رو ترک کنم.
جشنواره پایدار سامانه شروع شد در اینجا از طریق طراحی سایت منبع درآمد دوم داشته باشید.
جهت کسب درآمد برای کسانی که عاشق کارآفرینی می باشند و یک راه برای کسانی که میخواهند فروششان را بالا ببرند یا کارشان را توسعه دهند بر روی این لینک کلیک کنید
دلایل رفتن دوباره من از ایران
راستش دوباره به همون دلایلی که ۱۲ سال پیش از ایران رفتم. چه بسا این بار حتی مطمئن تر از قبل چون اینبار هر دوطرف رو به اندازه کافی تجربه کرده بودم و میتونستم با توجه به خصوصیاتی که از خودم میشناختم، طرفی که فکر میکنم برام مناسبتر هست رو انتخاب کنم. حس ناامیدی نمیخوام ایجاد کنم اما طی این ۳ سال احساس کردم با اینکه این همه کار در اکوسیستم استارتاپی انجام شد اما شرایط به طور کلی از قبل حتی بدتر شده و این باعث شد تا به دلیل محیطی که در اون قرار گرفتم اشتباهاتی هم که من شخصا مرتکب میشم بیشتر بشه و این کشور داره من رو عوض میکنه. داره رویاهای من رو کوچیکتر میکنه و داره من رو به آدمی که دوست ندارم باشم تبدیل میکنه. در هر صورت ته اینجا، لیگش لیگ استقلال و پرسپولیسه. کیفیت در این حده. من میخوام اَمسال گلشیفته فراهانی باشم تا اندازه بازیگران موفق داخل ایران. اما این منم و تصمیم من.
با این حال این مطالب رو اینجا مینویسم تا بقیه بتونن حداقل از توش یکی دوتا نکته پیدا کنن. در ادامه به مواردی که باعث شده تا روند رشد استارتاپ ها نسبتا کند بشه اشاره میکنم:
اشتباه در راه اندازی استارتاپ ها
یکی از موثرترین دلایل رشد و تب راهاندازی استارتاپها در ایران در ۳ سال گذشته ظهور شتابدهندهها بوده که با تبلیغات مثبت سعی در ایجاد انگیزه در افراد برای پدید اوردن کسب و کارهای نوین کردن. با پشتیبانی مالی و معنوی تلاش برای کمتر کردن ریسک شکست و با استفاده از شبکهای از مربیان و انتقال تجارب سعی در سرعت بخشیدن به رشد شرکتهای که پتانسیل موفقیت بالایی داشتند بوده.
مدل شتابدهنده و یا Accelerator، الهام گرفته از مدل موفق Y Combinator هست که از سال ۲۰۰۵ میلادی در کالیفرنیا آمریکا آغاز به کار کرده و تا سال ۲۰۱۷ روی بیش از ۱۴۵۰ استارتاپ سرمایه گذاری انجام داده که ارزشی به حدود ۸۰ میلیارد دلار را به وجود آوردند. از شرکتهای سرشناسی که از طریق YC شروع به کار کردند میتوان به Dropbox, Airbnb, Coinbase, Stripe, Reddit, Zenefits, BuildZoom, Instacart, twitch tv اشاره کرد.
پس از موفقیت YC، شرکتهای زیادی در کشورهای مختلف با الگوبرداری از این مدل سعی در بهبود اکوسیستم منطقه خود کردند که ایران نیز از آن مستثنی نیست. اما در راهاندازی همچین مدلی در ایران از نظر من یک اشتباه بزرگ در این میان رخ داد:
عمدتا استارتاپهایی که در Y Combinator پذیرفته میشوند از روش و ایدههای نوآورانه و جدید برای حل مشکلات استفاده میکنند که آن ایده قبلا به صورت موفق به همان شکل وجود نداشته است. این استارتاپها در طول دوره خود به کمک شتابدهنده وظیفه ارزیابی بازار، ساخت محصول و امتحان کردن روشهای گوناگون بازاریابی را دارن تا بتونند عدهای محدود کاربر (Early Adaptors) که از محصول به صورت جدی استفاده میکنن و بابت آن پول پرداخت میکنن را بدست بیارن تا در صورت داشتن موفقیت نسبی اولیه برای گسترش بازار به سوی جذب سرمایه برن. در حقیقت اصل به وجود آمدن Accelerator برای ایدههای جدید و نوآورانه است که طی حدود ۴ و یا ۶ ماه سعی در Validate کردن و پیدا کردن وجود بازار برای محصول را دارند.
اما از آنجا که در ایران عمده کسب و کارها الهام گرفته و به اصطلاح Clone و یا کپی برداری از مدلهای موفق کشورهای دیگر است و لزوما ایده نوآورانهای ندارند، هنر آنها در بومی کردن سرویس و رشد هرچه سریعتر کسب و کار هست چون آنها ریسک آنکه آیا مدلآنها موفق باشد یا نباشد را ندارن. در چنین شرایطی مدل Incubation بسیار منطقیتر از مدل Acceleration هست.
در واقع مدل شتاب دهنده به این حالت برای این دسته از استارتاپها در ایران به شکل عکس عمل خواهد کرد و جلو رشد سریع شرکتها رو خواهد گرفت چراکه آنها رو درگیر فرایندهایی میکنند که بیشتر طراحی برای ایدههای نوآورانه است تا رشد هرچه سریعتر کسب و کاری که مدل اثبات شدهای از قبل را داراست.
![مدل شتابدهنده یا Accelerator](http://www.paydarblog.ir/wp-content/uploads/2018/02/startup_accelerator_logos.png)
به همین دلیل از نظر من شرکت سرمایه گذاری Rocket Internet که شرکتهای اسنپ، بامیلو، پینتاپین را در کارنامه خود دارد و با مدل Incubation فعالیت میکند به مراتب موفقتر در رشد سریع استارتاپهایش در ایران نسبت به همتای سرمایه گذار ایرانی خود عمل کرده. این شرکتها از آغاز با قدرت و با پشتوانه مالی بسیار بزرگتری شروع به کار کردند و در این امر نیز بسیار با تجربهتر بودند چرا که همین مدل را در بیش از ۱۰۰ استارتاپ در ۶ قاره دنیا اجرا کردند.
باور دارم که موفقیت اسنپ به دلیل داشتن طرز تفکر Hyper Growth و اجرای سریع مدلهای رشد کسب و کار شرکت مادر بوده است. Oliver Samwer از بنیانگذاران شرکت راکت ادعا میکنه که آنها بیش از ۹۵٪ از مشکلاتی که شرکتهای نوپا در آغاز رشد سریع خود دارند رو برطرف کردند و همین امر باعث میشه که در روزهای اولیه به مراتب کارامد تر و موثر تر از حتی شرکتی که ایده اورجینال رو داشته عمل کنند.
اگر شرکت اسنپ در ابتدای تولد خودش توسط یک شتابدهنده و یک سرمایه گذار ایرانی پشتیبانی میشد احتمالا تا به امروز همچنان درگیر اثبات اینکه آیا همچین مدلی در ایران کار خواهد کرد یا نکرد بودند و اسنپ امروزی رو شاهد نبودیم.
به صورت اجمالی نگاهی به روش راکت اینترنت در راهاندازی استارتاپها در کشورهای مختلف میاندازیم:
![شرکت راکت اینترنت Rocket Internet](http://www.paydarblog.ir/wp-content/uploads/2018/02/rocket-internet.jpg)
۱. مدل کسب و کار: به طور کلی ابتدا تیم اصلی راکت اینترنت ایده هایی محدود و مشخصی که عمدتا از مدلهای موفق سیلیکون ولی گرفته شده رو انتخاب و سپس در کشورهایی که هنوز رقیب پروپا قرصی براش به وجود نیامده رو مورد هدف قرار میده (مثل مسکو، اندونزی، جاکارتا و اخیرا ایران). سپس برای مدیریت استارتاپ از بهترین افرادی که در رشته های مدیریت (MBA) و یا بهترینهایی که تجربه کار در شرکتهای بانکی و بورس مانند Goldman Sachs یا McKinsey را دارند استفاده میکنه و با تخصیص دادن حداکثر ۲۰ میلیون دلار آنها رو به کشور مورد نظر میفرستند. فشار اولیه روی این افراد به شدت بالاست و آنها عمدتا حقوق دریافت میکند و سهام قابل توجهی به آنها تعلق نمیگیره.
نکته مهم: دقت کنید که چطور در ایدههایی که از قبل مدل کسب و کار اثبات شده دارند از افراد با تجربه و عمدتا در دنیای بیزینس به عنوان مدیران ارشد و اولین اعضای استارتاپ استفاده میشه اما در مدل نوآورانه و خلاقی که در Y Combinator استفاده میشه عمدتا بنیانگذاران از برنامه نویسان و طراحان با پیشنه نرمافزار هستند به این دلیل که از توان بسیار بالایی برای تغییر محصول نسبت به نیاز کاربراشون رو در زمان کوتاهی دارند. این دقیقا همان تفاوتی هست که در ادامه بیشتر به اون میپردازیم.
۲. تمرکز Centralization: سپس شرکت راکت با در اختیار قرار دادن پیش نیازها و عمدتا قستهایی که برای همه شرکتها در شروع کار یکی است مانند امکاناتی از قبیل تکنولوژی، سایت و اپلیکیشن از پیش نوشته شده که توسط ۵ هزار کارمند شرکت راکت در آلمان که از افراد با تجربه در زمینه برنامه نویسی، طراحی رابط کاربری و … تشکیل شده را در اختیار تیم نوپا قرار داده و به آنها برای بومی سازی هرچه سریعتر محصول کمک میکنند. سپس از تیم داخلی برای استخدام بقیه افراد در رابطه با فروش، پشتیبانی و … از داخل کشور محل فعالیت استخدام میکند.
نکته مهم: این روش باعث میشه که ریسکهای یک شرکت نوپا با مدل اثبات شده به شدت کاهش پیدا کنه و بیشتر تمرکز روی خود کسب و کار باشه تا ساخت مقدمات راهاندازی یک استارتاپ در حوزه آیتی و به سرعت وارد بازار بشه. دقیقا این مشکل دیگری هست که من در ایران مشاهده کردم. استارتاپهایی که در ایران در حال شکل گیری هستند عمدتا از افرادی با پیشنه کامپیوتر و نرم افزار تشکیل شدهاند که از یک مدل از قبل اثبات شده استفاده میکنند اما مدت زمان خیلی زیادی رو به ساخت تکنولوژی میپردازند و خیلی دیر وارد بازار میشوند و از آنجا که عموما تجربه ساخت نرمافزار رو هم به شکل حرفهای ندارند به یکباره وارد محیط رقابتی میشوند که به دلیل عدم تجربه و پیشبینی مسائلی همچون بحثهای امنیتی، سرورها و … به انواع باگها و مشکلات فنی برمیخورند و نمیتوانند در زمان قابل قبولی پاسخگوی نیازهای کاربرانشان باشند که برای کسب و کار نوپا بسیار گران و سنگین تمام میشود.
برای راهاندازی استارتاپهایی که در حوزه سفارش آنلاین غذا، تهیه بلیط هواپیما، خشکشویی آنلاین، سایتهای خرید و اجاره خانه و … که مدل کسب و کار، جدا از تکنولوژی هست و صرفا لایه تکنولوژی به کمک آنها میاید، این مقدار زمان درگیر توسعه تکنولوژی بودن که صرفا دارای یک استاندارد نسبی برخوردار باشد قابل قبول نیست. باز در این مورد بیشتر توضیح خواهم داد.
۳. تشکیل تیم و مدیریت منابع انسانی Human Resources: شرکت راکت تونسته با در اختیار داشتن سالها تجربه و اعتباری که حاصل موفقیتهای پیشین بوده فرمولی رو طراحی کنه که بتونه در همان اوایل کار بهترین مدیران و افراد برجستهای که در شرکتهای بسیار معتبری که از آنها نام بردیم رو با حقوقهای نسبتا بالا جذب کنه و با اختصاص دادن سهام کم نیز حس کارآفرینی رو برای اونها ایجاد کنه حین اینکه قدرت جایگزینی آنها رو نیز خواهد داشت.
نکته مهم: روزهای اولیه کسب و کار و تشکیل هسته تیم یک استارتاپ اتفاقا مهمترین زمان برای جذب و استخدام با تجربهترین و بهترین استعدادها میباشد. در سال ۱۹۹۹ شرکت وال مارت از شرکت آمازون که در آن زمان شرکت نوپا اینترنتی محسوب میشد به دادگاه برای اینکه مدیران ارشد این شرکت رو با پیشنهادهای بالا جذب کرده بود شکایت میکند. اما در ایران و خیلی از کشورهای دیگر که سرمایه گذاران از قدرت ریسک پذیری و تجربه بالایی برخوردار نیستند، پول اولیه و یا seed بسیار کمی رو در قبال سهام بالایی از کارآفرینان و بنیانگذاران دریافت میکنند که عملا با آن نمیتوان پیشنهادهای بالا برای جذب افراد قدرتمند داد و نتیجه آن میشود که با حقوقهای ۲ تا ۳ ملیون تومان (تازه خوب بالا گفتم) به ناچار افراد کم تجربه و با کیفیت پایین وارد هسته اولیه تیم میشوند که عواقب بسیار جبران ناپذیری داره و خود از عوامل شکست یک استارتاپ محسوب میشه و در آینده جذب استعدادهای بالا رو هرچند با در توان داشتن پرداخت حقوق بالا دچار مشکل خواهد کرد.
۴. امور مالی و جذب سرمایه: شرکت راکت پس از اینکه تشکیل تیم local و بومی رو داد و به سرعت وارد بازار شد، با استفاده از متخصین که تا به امروز به او در جذب ۲ میلیارد دلار سرمایه کمک کردن را برای تزریق پول در مراحل بعدی وارد کار میکنه و بدین شکل بنیانگذارانی که در مرحله اولیه درگیر مسائل مالی و دغدغه جذب سرمایه رو برای شروع کار داشتند رو از این امر بینیاز میکنه تا بتوند تمرکز در اداره شرکت و رشد اون داشته باشند.
نکته مهم: شرکت راکت به اصطلاح کار رو به کاردان میسپاره. در ایران یک بنیانگذار جوان از روز اول به شدت نگران جذب سرمایه، پرداخت حقوق و امور پیچیده مالی و بیمه است و این دغدغه تا روز آخر ادامه داره و هیچوقت روی چیزی که در اون تخصص داره تمرکز نکرده. به همان دلیل بالا هم توان پرداخت حقوق بالا برای یک حسابدار با تجربه در امور جذب سرمایه در این حوزه (که اصلا نیست) هم نداره تا این امور رو پیگیری بکنه مضاف بر این که پرداختن به این مسائل نیاز به افراد متخصصی داره.
Raising money is more about reducing distraction than a milestone
در حقیقت هدف شما از جذب سرمایه برای تمرکز کامل روی استارتاپ خود برای حداقل ۱۶ ماه آینده رو دارید اما همین امر جذب سرمایه خودش فقط ۱۶ ماه تمرکز شما رو از بین میبره و عمدتا شما برای مدت کمتری هم جذب سرمایه میکنید. یعنی تا میاید شروع کنید پول تمام شده و باز روز از نو روزی از نو. تا به اینجا تفاوت در اجرای طرحهای نوآورانه رو با مدلهای از قبل اثبات شده بررسی کردیم. البته دقت داشته باشید در اینجا من اصراری بر اینکه کدوم مدل درست و یا غلط هست ندارم. اما صرفا تلاش کردم تا اشاره کنم از آنجا که ایدههایی که در حال حاظر در کشور در حال اجراست عمدتا از مدلهای اثبات شده قبلی پیروی میکنه پس ترکیبی از این ۲ مدل میتونه کارآمدتر باشه و برسی برخی از این نکتهها خالی از لطف نیست.
اتفاقا الان در ایران بیشتر Vertical های اصلی کسب و کارهای اینترنتی که از مدلهای اثبات شده استفاده کردند رو اجرا کردند و زمان، زمان ایدههای نوآورانه هست. البته بماند که امکانات و شرایط برای محقق کردن ایدههای نوآورانه به شدت سختتر و ریسکیتر از اجرای مدلهای ثابت شده هست. دلیل دیگری که خود من نیز باز بار سفر بستم به این دلیل هست که در حال اجرای ایده جدید هستم که مارکت جهانی رو هدف قرار داده و اصلا در ایران با امکانات فعلی قابل اجرا نیست. در ادامه به بررسی بقیه مسائلی که از دید من از اهمیت بالایی برخوردارند میپردازیم.
نبود گوناگونی نژادی و چند ملیتی نبودن (Diversity)
از نظر من این بزرگترین مشکل کشور هست. تقریبا در اکثر کشورهای موفق گوناگونی نژادی و چند ملیتی بالایی وجود داره اما تو ایران همه ایرانین! حتی به سختی یک شخصی از یک ملیتی دیگه دیده میشه. تمام دارایی یک استارتاپ در زمان شروع آدم هایش هستند و خیلی مهمه که این گوناگونی و تنوع و یا Diversity در دین و مذهب، جنسیت، فرهنگ و … رعایت بشه. این تنوع و گوناگونی باعث میشه تا کشور و محیط کاری غنی تری داشته باشیم و بفهمیم که آدم ها متفاوت هستند و هرکسی میتونه از زاویه و با دید متفاوتی به دنیا و محیط پیرامونش نگاه کنه تا بتونیم همه ابعاد تصمیات خودمون رو مورد سنجش قرار بدیم.
شاید براتون جالب باشه که بدونید که شرکتهای که چند ملیتی هستند ۳۵٪ بهتر از شرکتهایی که از یک ملیت تشکیل شدهاند عمل میکنند.
ما در استارتاپها و شرکتهای نوپای خودمون نیاز داریم تا از افرادی که سابقه کار کردن در شرکتهای بزرگ و استارتاپهای مطرح دنیا رو دارند استفاده کنیم تا انتقال تجربه صورت بگیره. ما نیاز داریم تا افرادی که قبلا در Google و IBM و Microsoft و … کار کردند در داخل تیم خودمون داشته باشیم.
یکی از مهمترین دلایلی که کشورهای آمریکا و کانادا با سرعت بسیار بالایی میتونن نوآور و یا Innovative باشن به دلیل مهاجر پذیر بودن آنهاست و عمدتا افرادی که تصمیم به مهاجرت میگرند به دنبال زندگی و موقعیت شغلی بهتر هستند و به همین دلیل سخت کوشی زیادی میکنند تا به اهدافشون برسند و به همین دلیل شرکتهایی که در این نوع کشورها هستند دسترسی به استعدادهای بالاتری دارند.
من از دوست خودم و همکار گذشته ام که در حال حاظر مدیر محصول Shopify هست خواستم تا به ایران بیاد و یک سال رو با ما همراهی کنه اما متاسفانه ایران به اندازه کافی مهاجر پسند نیست و خیلی کم پیش میاد تا افراد رغبتی برای اومدن به ایران پیدا کنند. به دلیل بی ارزش شدن ریال کشور هم پرداخت حقوقی که برای آنها جذابیت داشته باشه مقدور نیست.
نبود رفاه مالی نسبی
در ایران به دلیل نبود رفاه مالی نسبی برای اکثریت مردم کشور، دریافت پول برای سرویسهایی که زندگی شما رو کمی بهبود میبخشند بسیار سخت هست. وقتی شما هنوز درگیر پول اجاره و ایاب و ذهاب هستید کنار گذاشتن بودجه ۱۰۰ هزار تومانی برای استفاده ماهانه از ۱۰ سرویس کار سادهای نیست. زمانی که در کشورهای دیگر شما ۱۰ دلار برای سرویسهایی مانند Spotify و یا Netflix و هزاران سرویس دیگری به صورت ماهیانه و یا Subscription پول میدید، شما از یک رفاه نسبی برخوردار هستید و برای ارتقا کیفیت زندگی خودتون این هزینه ها رو پرداخت میکنید.
تعداد خیلی زیادی از کاربران سرویس سفارش آنلاین غذا ریحون که عمدتا قشر جوان و دانشجو آنها رو تشکیل میده در صورت نبود تخفیفهای بسیار بالا اصلا قدرت خرید غذا از بیرون ندارند.
بی ثباتی اقتصادی، سیاسی و تحریمهای کمرشکن
هزاران ساعت زمان طراحی و توسعه هنگامی که یک سرویس به علت تحریمها بدون اخطار قبلی از دسترس خارج میشوند از بین میرود و هزینه سنگینی رو بر دوش همه افراد فعال در کسب و کار میگذارد و تمام تمرکز آنها عمدتا روی مسائلی هست که از قبل پیش بینی نشده و یا اصلا در کشورهای دیگر نیازی به اختصاص زمان به آن نیست.
فیلترینگ تلگرام، از دسترس خارج شدن اپ های ایرانی از اپ استور، نبود کارتهای اعتباری و حسابهای خارجی بانکی برای استفاده از هزاران سرویس زیرساخت اینترنتی، ناتوانی در استفاده از سرویسهای CDN و Cloud و Amazon و Google ازین قبیل هستند. این باعث میشه که سرویسهای ایرانی از کیفیت و پایداری بسیار پایینی برخوردار باشند و همچنان کاربران اطمینان بالاتری به محصولات همتای ایرانی داشته باشند. جالب اینجاست که اگر از طرف کشورهای خارجی تحریم نشیم، یکی از داخل فیلتر میکنه.
ناپایداری قیمت دلار و ارز هم تمامی محاسبات استارتاپ ها رو در برآورد هزینه و سود بهم میریزه و حتی برنامهریزی خودشون رو نمیتونن اجرا کنند. به همین دلایل هیچ شرکت خارجی، سرمایه گذاری در ایران رو کار عقلانی نمیدونه. ناتوانی در تزریق پول و حتی خارج کردن پول از ایران هنگامی که حتی یک دونه بانک جهانی با ایران کار نمیکنه، زمانی که شرکت موفق بشه و وارد بورس بشه و یا بخواد Exit کنه رو ناشدنی میکنه.
محدودیت در اجرای ایدهها
بارها در اجرای ایدهها مخصوصا در امور مارکتینگ و کمپینها با الهام گرفتن از استراتژیهای شرکتهای خارجی دچار محدودیت شدیم. ما حتی نتونستیم به دلایل مسائل فرهنگی ایران نیمی از کمپینهایی که بزرگترین سرویس سفارش آنلاین غذا دنیا از آن استفاده میکنه رو در ایران اجرا کنیم. تمامی دوستان در این رابطه به ما میگفتن که باید به فرهنگ کشور احترام بذاریم. این احترام نیست. این محدودیت و تنگ نظری هست. کشوری که مردمانش در هر ساعت در حال جک ساختن و قضاوت کردن یک دیگرند. در هر ثانیه منتظرند تا یک اشتباه از سمت یک استارتاپ رخ بده تا در توییتر برای لایک بیشتر به جای حمایت اون رو مورد تمسخر قرار بدن. با این همه مشکلات و محدودیت ها اگر سرویس یک استارتاپ ۱۰ دقیقه از دسترس خارج شود توپ فحاشی به او ببندن. ۱۲ سال در کشورهای مختلف با فرهنگ های گوناگون کار کردم هیچوقت یک بار ندیدم شرکتی به خاطر ایمیلی که از طرف یک خانم ارسال شده باشه متهم به استفاده ابزاری از زن شده باشه. اینبار فهمیدم که جهان سومی بودن یعنی چی.
موارد دیگری نیز از قبیل عدم تمرکز نیروی متخصص و نبود نیروی با تجربه، معیارهای غلط سنجش موفقیت، بی انگیزگی افراد، عدم بلندبینی و ترس سرمایه گذاران و انگیزه برای خروج سریع از موارد دیگری هستند که از حوصله این مقاله در رابطه با تجربه من در ایران خارج است.
منبع: جواب کو
اوکی..به مطالب جالبی اشاره شده بود..ممنونم..موفق باشید..
مورد تایید بود..
متاسفم برای اینکه این جوونامونو نمیتونیم جذب کشورمون کنیم…